سفارش تبلیغ
صبا ویژن



یا علی - مادر






درباره نویسنده
یا علی - مادر
پاک روان
دارم زندگی مادر(صدیقه خانم) رو اینجا از زبان بروبچهای خودش براتون تعریف میکنم.زندگی یه حاج خانم هنرمند.یه مادر عاشق.یه عابد زاهد...
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
عروس آ عروسی
تولد بچه ها
غصه های احمد
مادر


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
یا علی - مادر

آمار بازدید
بازدید کل :24098
بازدید امروز : 31
 RSS 

   

صدیقه همیشه توو یه خانواده ی گرم آ صمیمی آ توو ناز آ نعمت بزرگ شده بود. ولی حالا .... از همون روزای اول ازدواجش انگار تلخی بود که به سرآ رووش میبارید.

 همون روزای اول ازدواجش فهمید به به ....  پدر عزیزتر از جانش چه دسته گلی به آب داده. بابا از همون روحانی که صیغه ی عقد ازدواج صدیقه را با اسماعیل جاری کرده بود خواسته بود تا باهاش برن خونه ی حج کریم. آخه بابا با حج کریم قرار گذاشته بود تا به جای تموم اون همه بدهی که بالا آورده بود دختر جوونش رو به عقد حج اکبر در بیاره.
آره ............ آره بابا ازدواج مجدد کرده بود آ با یه دختربچه ی جوون آ نجیب ازدواج کرده بود. ازدواجی که کینه های سرد و تلخی رو بینی اون آ دختر آ پسراش . بین خواهر آ برادرهای صدیقه با خانواده ی جدید حج اکبر برپا کرده بود.
صدیقه این وسط نیمیدونس وقتی میره پیشی مامانش ، بیشینه اونجا پا دردادلای مامانش گریه کنه یا بیشینن باهم از زخما دلشون برا هم بگند آ باهم آه بکشن. ولی مامان هیچ وقت اهل ناله کردن نبود. صدیقه وقتی میدید مامان جلو مردوم چی چی خونسردس آ سرسنگین آ نیمیزارد کسی احساس کنه دلش شکسته، کم کم یاد گرفت باید توو زندگی محکم بود. هروقت میرفت دیدن مامان ، مامان فقط سعی میکرد به دختر نازنازیش چطور زندگی کردن رو یاد بده. آ از اون وقت آ فرصتی کم حداکثر استفاده را بکنه.  صدیقه کم کم یاد میگرفت ....... یاد میگرفت که خودش برای زندگی خودش تصمیم بگیره. باید یه تصمیمی اساسی برا زندگیش بیگیره. باید تصمیم بیگیره آ تا آخری عمرش روو پا خودش زندگیشا بسازد. تا اینجاشا خیلی گند زدن توو سرنوشتش ولی از این به بعد باید توو زندگی راهی پیشرفتا طی کنه. آاگه راهی برا پیشرفتش نیست, خودش اون راه را بسازه آ پیشرفت کنه.

آره صدیقه با خدای خودش پیمان بست آ دستشا گذاشت روو زانو آ یا علی را گفت......

 

.یاعلی



نویسنده » پاک روان » ساعت 10:57 صبح روز جمعه 89 بهمن 1