نفس که میکشید آرام میشدم. دلش که میگرفت گریان میشدم؛ آهـ که میکشید زار میزدم؛ لبخند که میزد ذوق میکردم؛ ......
همیشه به دستپخت من ایراد میگرفت. ولی وقتی شفته میشد , شور میشد یا بی نمک چیزی جز لبخند از او نمی دیدم.......
نویسنده » پاک روان » ساعت 7:16 عصر روز دوشنبه 90 خرداد 2